ورود حضرت معصومه سلاماللهعلیها به قم ( مدح حضرت)
لب گشود و خاکِ قُم از بوی گُل لبریز شد عـالَـمی دیدند قـم اینگونه عـالِمخـیز شد آسمان خاکش شد و سوگند بر خضرِ نبی پیشِ دریای شکوهش کوه هم ناچیز شد رودخانه محـضِ پـابـوسیِ او آمد به قـم آبِ قم مثلِ شرابی ناب، شورانگـیز شد شهرهای بیشماری فـرشِ راه او شدند جای جای خـاکِ ایران قـالیِ تبـریز شد تا حسابِ دیگری وا کرد روی شهر قم به حسابِ اهل قم هفت آسمان واریز شد بیصدا پژمرد و از داغَش انارِ ساوه هم گشت خونین دلتر و خونگریۀ پائیز شد سالها رفت و کمی هم کم نشد از لطفِ او لطفِ بانـو شاملِ ما پُـر گـناهان نیز شد قم فراوان کرد تغییر و حرم فرقی نکرد چون نگینی که رکابش بارها تعویض شد هرکسی افسرده بود و از طبیبان چاره خواست بینِ داروهاش شبهایِ حرم تجویز شد |